* دلنوشته های وستام *

من نیمه شبی با خواندن کتابی به آینده رفتم

* دلنوشته های وستام *

من نیمه شبی با خواندن کتابی به آینده رفتم

* دلنوشته های وستام *

اینجا سرزمین بازی با واژه هاست.
اینجا مهربانی را مهر ناهنجاری میزنند.
اینجا صفات انسانی را ریشه اش کمتر کسی میداند.

پیام های کوتاه
نویسندگان

به سختی در واژه هایم جانش میدهم

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۲۲ ب.ظ
و در اسمان پر ستاره چشمانی دیدم که از زمین به من نزدیکتر بود .....
پلکهایم را دیگر توانی برای نگریستن نیست....
به تحلیل رفت انچه از عمق وجودم تا ستاره دلم جاری بود.... او نیز پروازی اسمانی داشت ولی با این تفاوت که سالها پیش خود را به دریای دل من زده بود ..
اری 
اری
او در من غرق شد 
و
مرد
مرد
کاش واژه مردن را کنایه و استعاره اش نمیدادم...
او دل داد
او زیبا دل داد
او شایسته دل دادن بود
او همه نثر و شعر بود
به سختی در واژه هایم جانش میدهم
او همه جانان من بود...
وستام... در گاهی از خویش...21.4.92

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۸
وستام گودرزی

نظرات (۱)

سلام خوبی؟؟ اگه دوست داشتی میتونی وب منو با اسم خلو چلها لینک کنی بعدم بهم خبر بده تا لینک بشی
پاسخ:
ممنون عزیز من

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی