* دلنوشته های وستام *

من نیمه شبی با خواندن کتابی به آینده رفتم

* دلنوشته های وستام *

من نیمه شبی با خواندن کتابی به آینده رفتم

* دلنوشته های وستام *

اینجا سرزمین بازی با واژه هاست.
اینجا مهربانی را مهر ناهنجاری میزنند.
اینجا صفات انسانی را ریشه اش کمتر کسی میداند.

پیام های کوتاه
نویسندگان

خاک بر سر که میریزی ای گورکن

جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۴ ب.ظ
خاک
بر 
سر
که
میریزی
ای گورکن
به من دست نزن
پا به سیاهی من نزن
از من دور شو
گرفتارم میشوی
من حتی لایق گورکنی مث تو نیستم
صدای لاشخور را میشنوی.....
من لقمه چرب و کثیفی هستم
مرا لقمه خودنکن
ای خاک
ای خاک 
بر
سر من نریز
گورکن
صدای لاشخوران را بشنو
صدایت میزنند
دست بردار
.........................
.................
..........
....
..
.
کاش خار میشدم 
ولی اینچنین خاک نمیشدم
مجتبی گودرزی
از دفتر : هرچه دارم میسرایم
23 تیرماه یکهزارو سیصدو 92

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۵
وستام گودرزی

نظرات (۱)

خوب بود یاد اشعار آذر انداخت منو.
کپی میکنم دوست نداشتی بگو حذف کنم.
پاسخ:
سلام 
ممنون دوست من
اشکالی نداره با ذکر منبع راضی هستم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی