* دلنوشته های وستام *

من نیمه شبی با خواندن کتابی به آینده رفتم

* دلنوشته های وستام *

من نیمه شبی با خواندن کتابی به آینده رفتم

* دلنوشته های وستام *

اینجا سرزمین بازی با واژه هاست.
اینجا مهربانی را مهر ناهنجاری میزنند.
اینجا صفات انسانی را ریشه اش کمتر کسی میداند.

پیام های کوتاه
نویسندگان

می سرایم هرچه دارم در توانم

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۳ ب.ظ

خسته از حال و دل و جانم می سرایم

غزل برای شور مستی می سرایم

 

این تن بیمار که رسم نا اهلی نمی خواند

دل از خاک گرفته به جان می سرایم

 

در کوی هزارو یک شب ، تنهایم من

قصه مستی برای اهلان در شب می سرایم

 

من از سرو آزاد جهان نیز آزاده ترم

گرچه روح و روان را با قلمم می سرایم

 

چشم خود را خسته از دیدن دوستی دیدم

دیگر غزل برای هوشیار دلم می سرایم

 

این فصل گران که آواز مستی سر می دهم

تلخی شبی را از گذشته می سرایم

تو اگر یار گران بودی و من خیره به سر

بدان با تیک تیک زمان غزل می سرایم

 

فرهاد را سکوت کوه ش دامن زد به نادانی

بدان از روی هوا و نفس غزل نمی سرایم

 

پرسیدی عشق فرتوت زمان نمی شود هرگز

بدان که سالهاست که غزل فقط برای تو می سرایم

 

گمان به دل ساده و بی محنت پاره ام بردی تو

عمری ست که ار  نفس عطر و مشک جانان  تو را می سرایم

 

وستام گودرزی- در زمان-شیراز-18.2.1392 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۸
وستام گودرزی

نظرات (۱)

واین ست گشتنم بر دور او چون گل نیلوفری
وباز هم،وباز هم ،وباز هم غزل می سرایم تورا
این شعر خیلی عاااااالی بود منو یاد یه خاطره انداخت... درود برشما 
پاسخ:
درود برشما دوست خوب.
ممنونم از لطف و نگاه شما نسبت به این دلنوشته
بعدا برام تعریف کن اون خاطره چی بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی