به سختی در واژه هایم جانش میدهم
دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۲۲ ب.ظ
و در اسمان پر ستاره چشمانی دیدم که از زمین به من نزدیکتر بود .....
پلکهایم را دیگر توانی برای نگریستن نیست....
به تحلیل رفت انچه از عمق وجودم تا ستاره دلم جاری بود.... او نیز پروازی اسمانی داشت ولی با این تفاوت که سالها پیش خود را به دریای دل من زده بود ..
اری
اری
او در من غرق شد
و
مرد
مرد
کاش واژه مردن را کنایه و استعاره اش نمیدادم...
او دل داد
او زیبا دل داد
او شایسته دل دادن بود
او همه نثر و شعر بود
به سختی در واژه هایم جانش میدهم
او همه جانان من بود...
وستام... در گاهی از خویش...21.4.92
۹۴/۰۴/۰۸