فی البداهه
سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۶ ب.ظ
دل ما نهان ز دیدار یار است و تو خرقه نو اندیشی به تن ما میپوشی
یار اگر خرقه ما بدید و ندرید _ علت از بی دینی و تنگ دستی ما که نبود
او خود همه الفاظ و صفت به من نسبت میداد
یار اگر گوشه چشم مرا میدید _ خنده به هزاران کس و ناکس میداد
ای جان از سر ما مفکن ساقی میخانه_ دل اگر باز اید سوی مسجد میرود
رنگ بی رنگی مباش و سخن از بهر خوشحالی بنوا_ این منی که میبینی سر به جیب
مهربانی دارد
حال که سخن از رازداری قصه هایم میخانی _ پیر را گویم که گرانی به تو ارزان دارد
بازم از خودم در گاهی از زمان( فی البداهه)



25 دیماه 1391
وستام گودرزی
۹۴/۰۴/۱۶
ما را با درج لینک در وبگاه خود حمایت نمائید
یاعلی